چرا فکر می نماییم قدیم همه چیز بهتر بود؟

چرا فکر می نماییم قدیم همه چیز بهتر بود؟

چرا فکر می نماییم قدیم همه چیز بهتر بود؟

اگر شما هم اهل پرسه زدن در اینستاگرام و یوتیوب باشید، احتمالاً به ویدیو یا تصاویری برخورده اید که روی شان با تیترهای درشت زردرنگی نوشته شده: «فلان در دهه ی شصت»! یا «بهمان در دهه ی هفتاد»!
به گزارش مدل کودک به نقل از ایسنا، حتّی اگر اشتیاق چندانی به فضای مجازی نداشته باشید، دست کم یک مرتبه برنامه های تلویزیونی یا تیزرهای تبلیغاتی را که محتوای نوستالژیک دارند، دیده اید. برنامه هایی که با بازپخش تکّه هایی از سریال های قدیمی یا مسابقات هفتگی، تقلا می کنند تا آن شور سابق، آن حس جوانی و کودکی را در مخاطب زنده کنند. محتواهایی که صرفا «بازتولید» می شوند تا هیچ نداشته باشند الا تکاندن خاطرات؛ چیزی که شاید بسیاری به آن «حال خوب» بگویند و از مصرف شان «لذّت» ببرند.
طیف نوستالژیک در فرهنگ ایرانی گستره ی وسیعی دارد. این طیف از گذشته های دور و باستانی که شامل فتوحات و کشورگشایی شاهان و فرمانروایان هخامنشی است، آغاز می شود و به چند دهه ی گذشته و تمسخر طریقه ی لباس پوشیدن و آرایش موها می رسد. البته این تمام ماجرا نیست و رشد امر نوستالژیک تنها در ویدئوهای یوتیوب و اینستاگرام محدود نمی شود؛ این امر در سینما، موسیقی، کتاب و حتّی معماری هم تأثیر مستقیم و قطعی گذاشته است. نمونه های گل درشت و معینی در تمام این حوزه ها وجود دارد. داغ شدنِ تنورِ رستوران، کافه حیاط یا کافه هایی با دکوراسیونی که حال و هوای دهه های ۳۰، ۴۰ و یا حتّی ۷۰ را برای مشتریان زنده می کنند، از مثال های مبرهن این روند هستند. مشتریانی که احتمالاً سن و سال شان به آن زمان ها نمی خورد، اما آن قدر عبارت «قدیم همه چیز بهتر بود» را شنیده اند، که برتری گذشته برای شان به یک حقیقت مسجّل بدل شده است. یا نمونه های خیلی از کتاب ها، محصولات فرهنگی و… که به شکل های قدیمی بسته بندی شده و به دست مشتریان می رسد.

بازتولید نوستالژی در فیلم ها
شاید در بین تولیدات فرهنگی انبوهی که روزانه در کشور تولید می شوند، بیشتر از همه، فیلمهای سینمایی، سریال های تلویزیونی و تولیدات شبکه ی نمایش خانگی با بازخورد بیشتری همراه باشند. اما این تولیدات هم مانند خیل عظیمی از اغذیه ی فرهنگی، از پدیده ی نوستالژی متأثر شده اند. اگر با نگاهی اجمالی، پرمخاطب ترین سریال های سالهای اخیر را مرور نماییم، درمی یابیم که زمان خیلی از آنها، از آغاز سده ی ۱۳۰۰ به دهه های بعد را نشان داده است. چنان چه سریال هایی را که درباره ی وقایع تاریخی ساخته شده اند از بقیه جدا نماییم، تعداد قابل توجهی به دست می آید. تمام این فیلم و سریال های ساخته شده نمی خواهند روایت گر تاریخ باشند بلکه تاریخ و گذاشته را بستری برای روایت داستان خود برگزیده اند و به نظر می آید برخی بیش تر برای یادآوری سبک زندگی و نوع پوشش در دهه های قبل ساخته شده باشند تا بازگوییِ تاریخ.
در میان سریال هایی که فضای گذشته را برای روایت داستان خود برگزید سریال شهرزاد به کارگردانی حسن فتحی یکی از شاخص ترین هاست که پس از انتشار فصل اول آن، بسیاری از بینندگان، الگوی لباس، آرایش، پیرایش و اکسسوری های خویش را برپایه شخصیت اول داستان تقلید می کردند و زمینه یا تم خیلی از خانه ها، از روی دکوراسیون نوستالژیک سریال الهام گرفته می شد. فیلمهای سینمایی نهنگ عنبر ۱ و ۲، مطرب، مصادره، هزارپا، مسخره باز و…، سریال های ستایش، ارمغان تاریکی، پروانه، می خواهم زنده بمانم و… هم از نمونه های دیگری هستند که میتوان به آنها اشاره نمود.
اما طی چه فرایندی، بسیاری از فیلم نامه ها و داستان ها گاها از پذیرش وضعیت کنونی و نگرشِ آینده نگرانه تهی شده اند؟
اساساً کارکرد حافظه بگونه ای است که با حذف خاطرات نامطلوب و حفظ خاطرات خوب، از انسان محافظت می کند. خاطرات جمعی و گروهی هم از این قاعده پیروی می کند و اگر نیرویی خارجی هم اهرم وار بر آن فشار بیاورد، نتیجه مضاعف خواهد شد. ازاین رو، دکتر آرش حیدری، جامعه شناس اجتماعی و عضو هیئت علمی دانشگاه علم وفرهنگ، در بحبوحه ی جاری شدنِ سیلاب در استانهای غربی و جنوبی کشور در فروردین ماه سال ۱۳۹۸، در صفحه ی فیسبوک خود نوشت: « نوستالژیک کردن گذشته یکی از عمده ترین مکانیسم هایی است که در برخورد با فاجعه به کار می افتد. در ایام اخیر و به دنبال بروز سیل، نوستالژیک کردن گذشته باز هم به راه افتاده است. فردوسی را به اشتراک می گذارند، از تخت جمشید و پل های باستانی مثال می آورند تا نشان دهند عقل گذشتگان بهتر از عقل معاصران است. البته که در فرایندهای ذهنی تفاوت بنیادینی بین انسان های گذشته و انسان حالا وجود ندارد. مساله بر سر عقل و بی عقلی نیست. مساله این جا نیست که اکنونِ ما محصول نوعی بی عقلی است و از دست دادنِ خردی که در گذشته فراگیر بوده است. مساله اساساً ارتباط وثیقی با ذهن انسان ها ندارد. مساله این جاست که ساخت وساز در گذشته در خدمت زندگی و بقا است و در دنیای امروز ما در خدمت سرمایه و پول. مساله در بطن اقتصاد سیاسیِ حاکم بر زمین و ملک است. چشم اندازی که در گذشته پل و بنا می سازد، به منظور زندگی می سازد و امروز برای پول ایجاد می شود.»
این فرآیند چندان بی شباهت به اوضاع فعلی جامعه نیست. چیزی که پس از رویارویی با امور نوستالژیک در اذهان نقش می بندد، جریان عمیقی دارد؛ عمیق تر از احساسات متناقض و چندگانه ی «دل تنگی»، «غبطه» و «حسرت» برای روزهای رفته. استنتاج ها و قضاوت هایی که بعضاً ناخودآگاه در ضمیر ما پدیدار می شود، به مرور رنگ و بوی پذیرش به خود می گیرد. همین پذیرفتن، انگاره ی بهینگی و برتریِ هرچه را در گذشته بوده در ما تقویت می کند؛ چنان که سریال می بینیم و گمان می نماییم سریال های قدیمی داستان های بهتری داشتند، وسیله ای خریداری می نماییم و مدام متذکر می شویم که اجناس قدیمی از کیفیت و دوام بیشتری برخوردار بودند، خوراکی می خوریم و خیال می نماییم خوراکی های گذشته طعم بهتری داشتند؛ این روند تا جایی ادامه پیدا می کند که «اکنون» رنگ ببازد و امید و انگیزه ای برای آینده باقی نماند. همان گونه که مهدی ایوبی، ترانه سرا در یکی از شعرهایش می نویسد: «وقتی آینده عجیبه، به گذشته برمی گردی…!»

اهمیت تربیت احساسات در رویارویی با نوستالژی
اغلب مخاطبان در رویارویی با پدیده ی نوستالژی واکنش نشان می دهند. احساسات مختلفی بر این یادآوری ها غلبه می کند؛ احساس غرور، شرم، خودباختگی و حتّی احساس دلتنگی. فرآیندی که غالباً اتفاق می افتد تا مخاطب جذب چنین تولیداتی شود، برگرفته از اندیشه ای است که گذشته را از خطاهای اکنونی مصون می دارد؛ فارغ از اینکه گذشته هم خود اکنونی بوده که در فرگشت زمان به فعل ماضی بدل شده است. در این سیر، حافظه های کم آگاه فریب می خورند و گذشته را باورپذیرتر از آن چه حالا رخ می دهد، می پندارند. اما امر نوستالژیک که حالا به مساله ای بزرگ تبدیل گشته، تنها به این جا ختم نمی گردد، چونکه در سالهای اخیر، گستره ی فرهنگی جدی و عمیقی درباره ی گرایش به گذشته ی ملّی، پیش گرفته شده که حال و آینده را تحت تأثیر قرار می دهد. شاید تنها اقدامی که بتوان برای مقابله با فرورفتن در گرداب افراطی خاطرات انجام داد، واقع بینیِ جمعی و تربیت احساسات باشد. پذیرش گذشته – همان گونه که بوده و هست – و درک حالا می تواند واقعیات را روشن کند. مساله ای که شاید کمتر به آن توجه گردد، نقش بازار است. بازار همواره برای مشتری ها نیاز می تراشد و با عرضه ی مُسکّن، سرمایه ی مردم را به جیب خودش روانه می کند. مقابله با نوستالژی گراییِ افراطی، روزنه های رسوخ بازار کاذب را کور می کند. نکته ی شایان توجه این است که گرایش به نوستالژی ها، با آگاهی یا مطالعه ی تاریخی، تفاوت از زمین تا آسمان دارد. آن چه جامعه ی را نجات می دهد، آگاهی نسبت به گذشته است، فهم تاریخی و درک رویدادها. اما تأثیری که نوستالژی های افراطی بر افراد می گذارند، دقیقاً با هدف غاییِ تاریخ ضدیت دارد.

مدل کودک

تولید, جامعه, خانواده, کودک, مد و فشن

No description. Please update your profile.

~~||~~Comments Are Closed~~||~~